به کجا ميروند . پله هاي دوستي؟من از اين پله هاي سنگي محو.مات و مبهوت ميروم بالا.؟به کجا ميرسم؟به چراغ شکفته انگور.به سمائي ميان بغه اي دور.به دعاي که ميشود اغاز.به صداي غريبي از يک ساز
سلام گرامي گل. خوبي اقايي دوست داشتني و مهربون.
اميدوارم عزيز جان سبد مهربانيت پر باشه
از ارامش خيال و شادماني.
دشت نگاهت ابي ابي
و مهمان رحمت ان مهربان دوست باشي.
.زنده باشي..
کمترين صمد