سلام عليكم
مي خوام براتون يه داستاني رو تعريف كنم
شخصي در بستر مرگ بود در همين حال و هوا يه چيزاي به ذهنش مي رسه طوري كه با خودش مي گه :
اگردنيا در دست من بود همه چيز و درست مي كردم؛
كمي فكر مي كنه مي گه نه اگر من رئيس جمهور كشورم بودم اون وقت همه چيز رو از آنجا درست مي كردم
كمي بيشتر فكر مي كنه مي گه نه اي كاش من نمايينده شهرمون بودم اون وقت همه چيز و درست مي كردم
دوباره با خودش فكر مي كنه ؛ اي كاش من شوراي محلمون بودم اون وقت همه چيز و درست مي كردم
كمي بيشتر فكر مي كنه مي گه : اي كاش مي تونستم خانوادمو درست كنم
و در آخر آهي مي كشه و مي گه اي كاش من اول خودمو درست مي كردم اين طوري خانواده،محله و... هم درست مي شد
پس بيايد يه خورده عاقلانه تر فكر كنيم خود ما در همين اندازه و جايگاهي كه هستيم چقدر سعي كرديم درست عمل كنيم و آيا واقعا ما خطايي نداشتيم به نظر من اگر هر كسي از خودش شروع كنه مطمئنا جامعه هم خود به خود شكل خوبي مي گيره
بياييد كمي بيشتر فكر كنيم و كمي هم به خودمان گير دهيم
در ضمن براي شما آرزوي توفيق روزافزون دارم
يا علي
التماس دعا