السلام علیک یا ثامن الحجج

صبح، وقتى که دو چشمم وا شد           شــــادمان مثــل گلى خندیدم
آخـر از پــنــجــره پـشــــــت اتـاق            گــنــبــد زرد (رضــا ع) را دیـدم
دل مــن مــثــل کـبـوتـــــــر پر زد              رفت بر شانه گلدسته نشست
اشک در چـشمه چشمم جوشید             بغضم آیینه شـد امـا نشکست

السلام علیک یا امیرالمومنین علی علیه السلام

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

السلام علیک با ابوالفضل العباس

السلام علیک ........

سلام و دوباره سلام

توی متن قبلی براتون نوشتم که دارم میروم سفر دعام کنید. قسمت شدو اومدیم کربلا کناتر قبر حسین علیه السلام.

الان که دارم می نویسم اشک در چشمام جمع شده که دوباره امام حسین علیه السلام ما رو هم؛ ما که روسیاهی بیش  نیستیم رو دعوت کرده تا بیایم در خانه اش چند روزی مهمان حضرت باشیم.

وقتی زنگ زده بودم که با پدرم خداحافظی کنم پدرم اشک تو چشماش جمع شده بود و ما را بدرقه می کرد. مادرم هم خودشو سفت گرفته بود ولی اون هم خیلی دلش می خواست اشک بریزه

اول که می خواستم بیام رفتم زیارت حضرت معصومه سلام الله و گقتم می خوام برم زیارت کربلا نمی دونم قسمتم بشه یا نشه. ولی دوست دارم برو و از شما می خوام کمکم کنید. خودم هم باورم نمی شد که برسم اینجا. پیش خودم می گفتم که می رم مهران و دیگه از اونجا جلوتر نمی تونم برم ولی امام حسین علیه السلام طلبید و رسیدیم.

البته تو راه هم یه بار عراقیها دستگیرمون کردند با اینکه ویزا و پاس هم داشتیم. ولی با عنایات امام حسین علیه السلام دوباره راه را ادامه دادیم و به کربلا رسیدیم.

باور کنید خیلی جاها یاد شماها عزیزان بودم.

نائب الزیاره تمامی دوستان عزیز هستم.

امیدوارم قسمت شما هم بشه که بیایید از نزدیک آقا مون رو زیارت کنید.

البته گزارش سفر رو اگر جانی در تن بود برگشتم تو وبلاگم می نویسم .

همه شما عزیزان را دعا می کنم.

سید محمد حسین فخری

کربلای مقدس نزدیک وجود مقدس آقامون حسین (ع)

عراق

7/3/85